قدرت همکاری دانشگاه و صنعت

همکاری با دانشگاه‌ها محصولات را برای مصرف‌کنندگان جذاب‌تر می‌کند

در این تحقیق، نویسندگان بررسی می‌کنند که مصرف‌کنندگان چگونه ثمرات همکاری‌های دانشگاه و صنعت (یعنی محصولات جدید توسعه‌یافته با دانشگاه‌ها) را درک می‌کنند. هشت مطالعه، اثر مثبت دانشگاه را مستند کرده و اهمیت عملی و شرایط مرزی آن را برجسته می‌کنند. یک تست A/B اینستاگرام با استفاده از ویدئویی که به همکاری دانشگاه و صنعت مربوطه اشاره دارد (در مقایسه با عدم اشاره) منجر به نرخ کلیک بالاتر و سطوح تعامل تبلیغاتی بیشتر می‌شود. مطالعه میدانی دیگری نشان می‌دهد که محصولات توسعه‌یافته توسط دانشگاه حتی پس از آزمایش واقعی محصول برای مصرف‌کنندگان جذاب‌تر هم هستند. علاوه بر این، چندین مطالعه متوالی نشان می دهد که مصرف‌کنندگان مایلند تا 65 درصد پول بیشتر برای محصولاتی که از واحدهای تحقیق و توسعه دانشگاهی به بازار عرضه می‌شوند، بپردازند. نویسندگان استدلال می‌کنند و نشان می‌دهند که همکاری با یک دانشگاه، حس قوی‌تری از مشروعیت علمی را به شرکت اصلی القا می‌کند و در نتیجه محصول را برای مصرف‌کنندگان جذاب‌تر می‌کند. همزمان، نویسندگان دریافته‌اند که تأثیر زمانی آشکارتر می‌شود که مشروعیت علمی ایجاد شده توسط دانشگاه‌ها برای محصول کانونی (مثلاً فناوری پیشرفته در مقابل فناوری پایین)، شرکت اصلی (یعنی جدید در مقابل تأسیس) یا مشتری هدف مهم‌تر باشد. (یعنی باور بالا در مقابل اعتقاد به علم).

کار با دانشگاه‌ها بر روی پروژه‌های نوآوری می‌تواند توسعه محصولات جدید برتر را تسهیل کند. به عنوان مثال، Angles90، استارتاپی از شمال ایتالیا، اولین گیره‌های تمرینی پویا را در سراسر جهان با دانشکده ارگونومی تمرینات قدرتی از دانشگاه فنی مونیخ، آلمان توسعه داد. خیلی زود، این شرکت با موفقیت نوآوری ثبت‌شده خود را در بیش از 30 کشور به فروش رساند. به طور مشابه، شرکت‌های معتبری مانند آدیداس نیز در همکاری‌های دانشگاه و صنعت مشارکت دارند. برای مثال، با تحقیقاتی که نشان می‌دهد مدیریت گرمای بدن کودکان خردسال نسبت به کودکان بزرگ‌تر یا بزرگسالان کمتر مؤثر است (یعنی کودکان کوچک‌تر از نظر فیزیولوژیکی قادر به خنک نگه داشتن موثر پوست خود با تبخیر تعریق نیستند)، هیئت علمی دانشگاه لافبورو به آدیداس کمک کرد تا مجموعه‌ای از تاپ‌های تمرینی "Climacool" را تولید کند که برای کودکان خردسال مورد استفاده قرار می‌گیرد و جریان هوای کامل را در طول ورزش ارائه می‌دهند.

عمده ادبیات تولید شده در این حوزه به این می‌پردازد که چگونه شرکت‌ها می توانند از دیدگاه مدیریت نوآوری با دانشگاه‌ها به بهترین شکل همکاری کنند. به عنوان مثال،  Bercovitz and Feldman در تحقیق خود، با پرسیدن اینکه مصرف‌کنندگان چگونه محصولات توسعه‌یافته دانشگاهی را درک کرده و تجربه می‌کنند، رویکرد متفاوتی در پیش گرفته ‌است. به طور خاص، آیا مصرف کنندگان پس از اطلاع از اینکه محصول یکسان با یک دانشگاه توسعه داده شده است، واکنش متفاوتی نسبت به آن نشان می دهند؟ این ادراکات به چه چیزی بستگی خواهد داشت، و در چه شرایطی فرآیند استنتاجی مرتبط نتایج مطلوب تری به همراه خواهد داشت؟ این تأثیرات چقدر قوی و در نتیجه از نظر مدیریتی مرتبط هستند؟

هسته اصلی این نظریه این ایده است که همکاری با یک دانشگاه مشروعیت علمی قوی‌تری را به شرکت اصلی القا کرده و در نتیجه محصول حاصل را برای مصرف‌کنندگان جذاب‌تر می‌کند. یک شرکت با مشروعیت علمی قادر به درک و به کار بردن موثر آخرین ایده‌های علمی در زمینه‌ی خود، و در نتیجه قادر به توسعه نوآوری‌های تکنولوژیکی پیشرفته است. منتقدان استدلال می‌کنند که این تأثیر از تصویر دانشگاه‌ها به طور کلی (در مقابل تصویر خاص یک دانشگاه معین) ناشی می‌شود. بیشتر استدلال می‌شود که زمانی که مشروعیت علمی محصولات توسط دانشگاه‌ها تأیید شود، محصولات توسعه‌یافته توسط دانشگاه برای مصرف‌کنندگان جذاب‌تر است. این امر بیشتر مربوط به محصول کانونی، شرکت اساسی یا مشتری هدف است.

هشت مطالعه شامل دو مطالعه میدانی، چندین آزمایش سازگار با انگیزه، و مجموعه‌ای از مطالعات دقیق‌تر بر اساس داده‌های جمع‌آوری‌شده در چهار کشور، اثر مثبت دانشگاه را مستند کرده و اهمیت عملی و شرایط مرزی آن را برجسته می‌کنند. نظریه‌پردازی و یافته‌های ما نشان می‌دهد که همکاری‌های دانشگاه و صنعت نه تنها از منظر نوآوری، بلکه از دیدگاه بازاریابی نیز امیدوارکننده هستند. به عبارت دیگر، شرکت‌ها ممکن است با بازاریابی فعال محصولات حاصل از همکاری‌های دانشگاه و صنعت در محل فروش سود ببرند. پیامدهای مرتبط برای شرکت‌ها جدید و بالقوه مخرب هستند، زیرا تاکنون، شرکت‌ها به ندرت محصولات خود را با اعلام همکاری با دانشگاه تبلیغ می‌کنند. دو مطالعه شهودی این حدس را تأیید می‌کنند. در مطالعه اول، به 22 دانشجوی MBA گفته شده تا یک تبلیغ کوتاه از محصولی را بر اساس اطلاعات پس‌زمینه مختلف در مورد یک شرکت و آخرین محصول آن، از جمله این تصور که محصول مذکور با همکاری یک دانشگاه توسعه داده شده است، ایجاد کنند. یافته‌ها نشان داد که تنها 4 نفر از 22 مدیر (18.2 درصد) از اطلاعات مرتبط با توسعه محصول توسط دانشگاه هنگام بازاریابی محصول کانونی استفاده کردند. در مطالعه دوم، از یک الگوی مشابه شامل 42 دانشجوی کارشناسی ارشد بازاریابی استفاده شد. باز هم، تنها تعداد کمی از شرکت‌کنندگان (14.6 درصد) تصمیم گرفتند این واقعیت را که محصول کانونی با همکاری یک دانشگاه توسعه داده شده است، در نسخه تبلیغاتی خود لحاظ کنند.

این تحقیقات مجموعه‌ای از کمک‌های ظریف به نظریه و عمل همکاری‌های دانشگاه و صنعت ارائه می‌دهد. به طور خلاصه یک شاخه جدید به درخت تصمیمات مدیریتی در آن فضا اضافه می‌کنیم. هنگامی که یک شرکت تصمیم گرفت یک محصول جدید را با یک دانشگاه توسعه دهد (تصمیمی که بیشتر به پتانسیل نوآوری یک همکاری دانشگاه-صنعت معین بستگی دارد)، ما نشان می‌دهیم که چگونه و در چه زمانی محصولات تولید شده توسط دانشگاه به طور فعال بازاریابی می‌کند که ممکن است مزایای افزایشی داشته باشد.